سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با درد خود بساز چندانکه با تو بسازد . [نهج البلاغه]

عمری است که در سوز غم فاطمه هستی
دلسوخته ی عمر کم فاطمه هستی
من مطمئنم روز ظهورت اول
در فکر بنای حرم فاطمه هستی

 



مهدی صفی یاری ::: یکشنبه 90/3/29::: ساعت 2:31 عصر نظرات دیگران: نظر

غلام حس می کرد دیگه جواد الائمه (ع) از اینهمه مراجعه مردم مدینه خسته شدن . چون سن و سالی نداشتن و در غیاب پدرشون امام رضا (ع) هر روز ایشون رو می بردن بیرون و می گردوندن تا جواد الائمه (ع) کمتر احساس دلتنگی کنن.
یه روز که غلام حس کرد دیگه جواد الائمه (ع) با توجه به سن و سالش و دلتنگی های زیاد برای پدر در غربت  اسیرشون کمتر طاقت دیدن مردم رو دارن ، موقع خواب با خودش فکر کرد که دیگه فردا صبح جواد الائمه رو از در پشتی خونه بیرون ببرن که مردم منتظر پشت در اصلی از ایشون سئوال و جواب و عرض حاجت نکنن....
غلام با همین نیت خوابیدن ....
نیمه شب جواد الائمه (ع) از خواب بیدار شدن ...وضو گرفتن و مشغول نماز شدن ..نزدیک های صبح دیدن صدای در می آد.....در رو باز کردند....
دیدن قاصدی پشت در ایستاده و نامه ای از پدربزرگوارشون علی بن موسی الرضا (ع) آوردن...قاصد گفت: جواد جان این نامه رو باباتون امام رضا برای شما فرستادن....نامه رو داد و رفت....
جواد الائمه نامه رو نگاه کردند.....هنوز جوهر نامه خشک نشده بود.....بوی باباش امام رضا رو می داد
....
...
فرزندم جواد ..میوه دلم....
غلام تو بنا داره امروز صبح تو رو از در پشتی بیرون ببره که به خیال خودش مردم کمتر مزاحم تو بشن ....
پسرم
نکنه قبول کنی....
عزیز دل بابا
یادت باشه این مردم غیر از ما دیگه کسی رو ندارن.....
از همون در اصلی برو...
دوستان ما رو ناامید مکن...



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 90/3/24::: ساعت 12:24 صبح نظرات دیگران: نظر

باید خودم را جمع و جور کنم
این روزها چقدر تار شده ام
تقصیر آینه نیست
...
آینه را  می بوسم
خودم را از زیر قرآن رد می کنم
راه می افتم به طرف تو
خداحافظ خودم
دیدار به قیامت
...
در شب آرزوها
آرزو می کنم
دیگر هیچوقت خودم را نبینم



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 90/3/18::: ساعت 11:2 عصر نظرات دیگران: نظر

برای روح الله

 

آیینه بود و غربت بی انتهای ما
حتی نمی رسید به جایی صدای ما
روح خدا ، تلف شده بودیم سالها
اصلا خدا رساند شما را برای ما



مهدی صفی یاری ::: جمعه 90/3/13::: ساعت 2:57 عصر نظرات دیگران: نظر

گاهی
خدا
یک جوری به آدم خیره می شود
که آدم
فکر می کند
خدا عاشقش شده است



مهدی صفی یاری ::: شنبه 90/3/7::: ساعت 11:20 عصر نظرات دیگران: نظر